هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی – رفتاری متمرکز بر طرحواره بر بهبود افسردگی،اضطراب و طرحواره های ناسازگار کودکی زنان خشونت دیده می باشد. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی – رفتاری متمرکز بر طرحواره بر بهبود افسردگی،اضطراب و طرحواره های ناسازگار کودکی زنان خشونت دیده می باشد. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری می باشد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان خشونت دیده مراجعه کننده به مراکز بهداشت شهرستان مشهد تشکیل می دهند. 60 زن خشونت دیده مبتلا به اضطراب و افسردگی، در مدت 5 ماه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه طرحواره درمانی و کنترل قرار گرفتند. گروه ه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای طرحواره درمانی را آموزش دیدند و گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت نکرند. همچنین در این پژوهش از پرسشنامه های افسردگی و اضطراب بک و پرسشنامه طرحواره های ناسازگار یانگ استفاده شده است. داده های نیز به وسیله آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شده اند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که گروه درمانی شناختی – رفتاری متمرکز بر طرحواره بر بهبود افسردگی و اضطراب زنان خشونت دیده موثر می باشد. همچنین موجب کاهش معنادار نمرات تمامی طرحوارههای ناسازگار اولیه به جز دو طرحواره رهاشدگی/ بی ثباتی و اطاعت در افراد گروه آزمایش شده است .
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اضطراب، افسردگی و استرس در زوجین دارای فرزند کمتوان ذهنی و عادی شهر اصفهان، با روش پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسهای انجام شد. گروه نمونه والدین 70 کودک کم توان ذهنی دو ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اضطراب، افسردگی و استرس در زوجین دارای فرزند کمتوان ذهنی و عادی شهر اصفهان، با روش پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسهای انجام شد. گروه نمونه والدین 70 کودک کم توان ذهنی دو مدرسه کودکان استثنایی و همچنین 70 کودک عادی از دو دبستان ابتدایی دخترانه و پسرانه عادی به شیوه خوشهای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات پرسشنامه سنجش افسردگی، اضطراب و استرس (21DASS) مورد استفاده قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده از تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد بین افسردگی، اضطراب و استرس زوجین دارای فرزند کم توان ذهنی و عادی تفاوت معنادار وجود دارد و در والدین دارای فرزند کمتوان ذهنی بیشتر است. تولد فرزند معلول، مشابه متغیری بحرانزا، افزایش افسردگی، اضطراب و استرس را در زوجین دارای فرزند کمتوان ذهنی در پی دارد.